loading...
مجله اینترنتی ماهان نت
arash بازدید : 4 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)
روز ها گذشت و گذشت تا اينکه يه شب سرد زمستوني توي يه خيابون خلوت و تاريک داشت واسه خودش راه ميرفت که يه دختري اومد و از کنارش رد شد . پسر قصه ما وقتي که دختره رو ديد دلش ريخت و حالش يه جوري شد. انگار که اين دختره رو يه عمر ميشناخته حالش خراب شد. اومد بره دنبال دختره ولي نتونست مونده بود سر دو راهي تا اينکه دختره ازش دور شد و رفت اون هم همينجوري واسه خودش با اون حال خراب راه افتاد تو خيابون اينقدر رفت و رفت و رفت تا اينکه به خودش اومد و ديد که رو زمين پر از برفه رفتش تو خونه و اون شب خوابش نبرد همش به دختره فکر ميکرد.

بعضي موقع ها هم يه نم اشکي تو چشاش جمع مي شد. چند روز از اون ماجرا گذشت و پسره همون جوري بود تا اينکه باز دوباره دختره رو ديد دوباره دلش يه دفعه ريخت ولي اين دفعه رفت دنبال دختره و شروع کرد باهاش راه رفتن و حرف زدن توي يه شب سرد همين جور راه ميرفتن و پسره فقط حرف ميزد. دختره هيچي نميگفت تا اينکه رسيدن به يه جايي که دختره بايد از پسره جدا ميشد بالاخره دختره حرف زد و خداحافظي کرد. پسره براي اولين بار توي عمرش به دختره گفت دوست دارم . دختره هم يه خنده کوچيک کرد و رفت. پسره نفهميد که معني اون خنده چي بود ولي پيش خودش فکر کرد که حتما دختره خوشش اومد. اون شب ديگه حال پسره خراب نبود چند روز گذشت تا اينکه دختره به پسر جواب داد و تقاضاي دوستي پسره رو قبول کرد.

پسره اون شب از خوشحاليش نميدونست چيکار کنه. از فردا اون روز بيرون رفتن پسره و دختره با هم شروع شد, اولش هر جفتشون خيلي خوشحال بودن که با هم ميرن بيرون وقتي که ميرفتن بيرون فکر هيچ چيز جز خودشون رو نمي کردن
توي اون يه ساعتي که با هم بيرون بودن اندازه يه عمر بهشون خوش ميگذشت پسره هرکاري ميکرد که دختره يه لبخند بزنه همينجوري چند وقت با هم بودن. پسره اصلا نمي فهميد که روز هاش چه جوري ميگذره اگه يه روز پسره دختره رو نميديد اون روزش شب نميشد. اگه يه روز صداش رو نميشنيد اون روز دلش ميگرفت و گريه ميکرد.

يه چند وقتي گذشت با هم ديگه خيلي خوب و راحت شده بودن تا اين که روز هاي بد رسيد روزگار نتونست خوشي پسره رو ببينه به خاطر همين دختره رو يه کم عوض کرد دختره ديگه مثل قبل نبود ديگه مثل قبل تا پسره بهش ميگفت بريم بيرون نميومد و کلي بهونه مياورد . ديگه هر سري پسره زنگ ميزد به دختره دختره ديگه مثل قبل باهاش خوب و مهربون حرف نميزد و همش دوست داشت که تلفن رو قطع کنه. از اونجا شد که پسره فهميد عشق چيه و از اون روز به بعد کم کم گريه اومد به سراغش دختره يه روز خوب بود يه روز بد بود با پسره ديگه اون دختر اولي قصه نبود پسره نميدونست که برا چي دختره عوض شده .

يه چند وقتي همينجوري گذشت تا اينکه پسره يه سري زنگ زد به دختره ولي دختره ديگه تلفن رو جواب نداد هرچقدر زنگ زد دختره جواب نميداد همينجوري چند روز پسره همش زنگ ميزد ولي دختره جواب نميداد يه سري هم که زنگ زد پسره گوشي رو دختره داد به يه مرده تا جواب بده پسره وقتي اينکار رو ديد ديگه نتونست طاغت بياره همونجا وسط خيابون زد زير گريه طوري که نگاه همه به طرفش جلب شد همونجور با چشم گريون اومد خونه و رفت توي اتاقش و در رو بست يه روز تموم تو اتاقش بود و گريه ميکرد و در رو روي هيچکس باز نميکرد تا اينکه بالاخره اومد بيرون از اتاق اومد بيرون و يه چند وقتي به دختره ديگه زنگ نزد تا اينکه بعد از چند روز توي يه شب سرد دختره زنگ زد و به پسره گفت که ميخوام ببينمت و قرار فردا رو گذاشتن.

پسره اينقدر خوشحال شده بود فکر ميکرد که باز دوباره مثل قبله فکر ميکرد باز وقتي ميره تو پارک توي محل قرار هميشگيشون دختره مياد و با هم ديگه کلي ميخندن و بهشون خوش ميگذره ولي فردا شد.

پسره رفت توي همون پارک و توي همون صندلي که قبلا ميشستن نشست تا دختره اومد پسره کلي حرف خوب زد ولي دختره بهش گفت بس کن ميخوام يه چيزي بهت بگم و دختره شروع کرد به حرف زدن. دختره گفت من دو سال پيش يه پسره رو ميخواستم که اونم خيلي منو ميخواست يک سال تموم شب و روزمون با هم بود و خيلي هم دوستش دارم ولي مادرم با ازدواج ما موافق نيست مادرم تو رو دوست داره از تو خوشش اومده ولي من اصلا تو رو دوست ندارم اين چند وقت هم به خاطر خودت با تو بودم به خاطر اينکه نميخواستم دلت رو بشکنم پسره همينطور مثل ابر بهار داشت اشک ميريخت و دختره هم به حرف هاش ادامه ميداد.

دختره گفت تو رو خدا تو برو پي زندگي خودت من برات دعا ميکنم که خوش بخت بشي تو رو خدا من رو ول کن من کسي ديگه رو دوست دارم اين جمله دختره همينجوري تو گوش پسره ميچرخيد و براش تکرار ميشد و پسره هم فقط گريه ميکرد و هيچي نميگفت.

دختره گفت من ميخوام به مامانم بگم که تو رفتي خارج از کشور تا ديگه تو رو فراموش کنه تو هم ديگه نه به من و نه به خونمون زنگ نزن فقط دعا کن واسه من تا به عشقم برسم باز پسره هيچي نگفت و گريه کرد دختره هم گفت من بايد برم و دوباره تکرار کرد تو رو خدا منو ديگه فراموش کن و رفت.پسره همين طور داشت گريه ميکرد و دختره هم دور ميشد تا اينکه شب شد و هوا سرد شد و پسره هم بلند شد و رفت . رفت و توي خونه همش داشت گريه ميکرد . دو روز تموم همينجوري گريه ميکرد زندگيش توي قطره هاي اشکش خلاصه شده بود . تازه ميفهميد که خودش يه روزي به يکي که داشت براي عشقش گريه ميکرد خنديده بود و به خاطر همون خنده بود که الان خودش داشت گريه ميکرد . پسره با خودش فکر کرد که به هيچ وجه نميتونه دختره رو فراموش کنه. کلي با خودش فکر کرد تا اينکه يه شب دلش رو زد به دريا
و رفت سمت خونه دختره ميخواست همه چي رو به مادر دختره بگه اگه قبول نميکرد ميخواست به پاي دختره بيافته ميخواست هرکاري بکنه تا عشقش رو ازش نگيرن وقتي رسيد جلوي خونه دختره سه دفعه رفت زنگ بزنه ولي نتونست
تا اينکه دل رو زد به دريا و زنگ زد زنگ زد و برادر دختره اومد پايين و گفت شما پسره هم گفت با مادرتون کار دارم مادر دختره و خود دختره هم اومدن پايين مادر دختره خوشحال شد و پسره رو دعوت کرد به داخل ولي دختره خوشحال نشد.

وقتي پسره شروع کرد به حرف زدن با مادره داداش دختره عصباني شد و پسره رو زد ولي پسره هيچ دفاعي از خودش نکرد تا اينکه مادر دختره پسره رو بلند کرد و خون تو صورتش رو پاک کرد و پسره رو برد اون طرف و با گريه بهش گفت به خاطر من برو اگه اينجا باشي ميکشنت پسره هم با گريه گفت من دوستش دارم نميتونم ازش جدا باشم باز دوباره برادر دختره اومد و شروع کرد پسره رو زدن. پسره باز دوباره از خودش دفاع نکرد صورت پسره پر از خون شده بود و همينطور گريه ميکرد تا اينکه مادر دختره زورکي پسره رو راهي کرد سمت خونشون پسره با صورت خوني و چشم هاي گريون توي خيابون راه افتاد و فقط گريه ميکرد.

اون شب رو پسره توي پارک و با چشم هاي گريون گذروند مادره پسره اون شببه همه بيمارستان هاي اون شهر سر زده بودبه خاطر اينکه پسرش نرفته بود خونه ولي فرداش پسرش رو زير بارون با لباس خيس و صورت خوني بي هوش توي پارک پيدا کرد

پسره ديگه از دختره خبري پيدا نکرد هنوز هم وقتي ياد اون موقع ميافته چشم هاش پر از اشک ميشه و گريه ميکنه هنوز پسره فکر ميکنه که دختره يه روزي مياد پيشش و تا هميشه براي اون ميشه. 

هنوز هم پسره دختره رو بيشتر از خودش دوست داره الان ديگه پسره وقتي يکي رو ميبينه که داره براي عشق گريه ميکنه ديگه بهش نميخنده بلکه خودش هم ميشينه و باهاش گريه ميکنه. پسره ديگه از اون موقع به بعد عاشق هيچکس نشد چون به خودش ميگفت من يکي رو هنوز بيشتر از خودم دوست دارم و عاشقشم

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php

این نظر توسط رزرو هتل با 50 درصد تخفیف در تاریخ 1392/02/25 و 15:59 دقیقه ارسال شده است


رزرو هتل شیراز ، کیش ، قشم ، مشهد و تمام نقاط با 50 درصد تخفیف

لینک رزرو هتل بشه به egardesh.com

شماره تماس : 021-44151435 و 44155227-021



مشاهده اطلاعات بیشتر در www.egardesh.com

سامانه رزرواسیون مهر

راحت ، ارزان و با اطمینان خرید کنید


کد امنیتی رفرش
درباره ما
بزرگترین سایت تفریحی و سرگرمی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما در ورد سایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 50
  • بازدید کلی : 261
  • کدهای اختصاصی